راز شبانه به قلم ساناز لرکی
پارت نهم
زمان ارسال : ۴۳۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 13 دقیقه
ریحان به همراه او وارد راهرو شد. مهراد سری تکان داد و او را نگریست. در نگاهش برقی از ترحم جستن کرد. ریحان بسیار امیدوار بود که مهراد واقعا تصمیم جدی در موردش نداشته باشد. میخواست چیزی بگوید اما سکوت کرد. با صدای مهراد به خودش آمد:
_د ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سپیده
10چرا حس میکنم شبانه نه با آراز جفت میشه نه با مهراد و با اون مرد تو آمبولانس جور میشه